يادداشت ها و نظرات
گزارش رونمایی از دانشنامه شیکاگویی در باغ موزه نگارستان

جلسه‌ی رونمایی از دانشنامه‌ی شیکاگویی که به همت انتشارات نگارستان اندیشه و مجموعه‌ی بخارا با مدیریت آقای علی دهباشی در باغ‌موزه‌ی نگارستان برگزار شد، با حضور علاقمندان و اساتید علوم اجتماعی رونق پیدا کرد. در ابتدای این جلسه آقای محمد نجاری با قرائت متنی از شیوه‌ی آشنایی و همکاری خود با ح.ا. تنهایی آغاز کرد و در ادامه از طرف دانشجویان و همکاران ایشان در دانشنامه‌ی شیکاگویی به دلیل مشارکت در این دانشنامه و سعه‌ی صدر ایشان سپاسگزاری نمود.

سخنران اول در این جلسه دکتر عبدالحسین نیک‌گهر بود. ایشان ابتدا با یادی از دکتر باقر پرهام از حاضران خواست تا به احترام ایشان یک دقیقه بایستند. سپس شیوه‌ی آشنایی خود با مکتب شیکاگو را شرح داد و گفت: «زمانی که در فرانسه برای انتخاب عنوان پایان‌نامه با استادم گفتگو می‌کردم، او پیشنهاد کرد که بزهکاری نوجوانان را بعنوان موضوع انتخاب کنم. چون در آمریکا گروهی از جامعه‌شناسان در دانشگاه شیکاگو روی این موضوع کار می‌کنند. این نخستین آشنایی من با مکتب شیکاگو در آن سال‌ها بود. روش کار میدانی را مکتب شیکاگو باب کرد و تا قبل از آن جامعه‌شناسان کار میدانی را به صورتی که در آن زمان انجام می‌شد، نداشتند. بیشتر به اسناد رجوع می‌کردند». ایشان ادامه داد: در میان جامعه‌شناسان اروپایی هم کسانی بودند که در اروپا تحصیل کرده بودند اما تحت تاثیر مکتب شیکاگو بودند. وی در تاثیراتی که مکتب شیکاگو از بنیانگذاران جامعه‌شناسی گرفته است، گفت: «بیشترین اثرگذاری را سیمل بر مکتب شیکاگو داشته است. اما روش در مکتب شیکاگو از وبر و سیمل تاثیر فراوانی گرفته بود».

او در ادامه چنین گفت: «سیمل جامعه‌شناس نئوکانتی صوری است. وی معتقد است باید محتوای امور اجتماعی را از صورت آن جدا بررسی کرد. شکل‌های یکسان ممکن است محتوای متفاوتی داشته باشند. رقابت یک شکل است، اما محتوا می‌تواند سودجویی، همکاری، مشارکت، و غیره باشد. این مهم است که چگونه آدمیان صورت‌هایی را به جهان تحمیل می‌کنند؟» مکتب شیکاگو در ابتدای قرن بیستم در دانشگاه شیکاگو بعنوان یک جریان فکری جامعه‌شناختی شناخته شد و موضوع مطالعه در آن بسیار متنوع است. ایشان به کتاب مبانی جامعه‌شناسی خود اشاره کرد و گفت: «یک فصل از این کتاب را به مکتب شیکاگو اختصاص داده‌ام و بیش از ۱۰ مطالعه‌ی مهم مکتب شیکاگو را در آن بررسی کرده‌ام. از دهقان لهستانی تا محیط‌شناسی و تحرک اجتماعیِ سوروکین تا تناقض آمریکایی درباره‌ی تبعیض نژادی و انتخاب ملت که مربوط به انتخابات ۱۹۴۱ آمریکا و انتخاب روزولت برای بار سوم به ریاست جمهوری را در این کتاب بحث کرده‌ام». وی گفت: یکی از دلایل رونق مکتبی شیکاگو در آمریکا رخ دادن جنگ‌های جهانی بود که موجب شد متفکران اروپایی که در جنگ‌های جهانی در اروپا تکیده شده بودند یا کشته شوند یا به آمریکا مهاجرت کنند و در کشوری دوردست به تحقیق بپردازند که از جنگ‌ها دور بود.

سخنران دوم، دکتر سیدرضا معینی بود. ایشان به مقایسه‌ی فرایند انجام دو دانشنامه پرداخت و گفت: «در انجام این دانشنامه ۲۳ نفر مشارکت کرده بودند که ۴۳ درصد را خانم‌ها و ۵۷ درصد را آقایان به خود اختصاص می‌دادند. تعداد کل مقالات ۸۰ مورد بوده که ۴۵ مقاله‌ی تالیفی و ۳۵ مقاله‌ی ترجمه‌ای در دانشنامه وجود دارد. از تعداد کل مقالات، ۳۸ مقاله یعنی حدود ۴۷/۵ درصد را دکتر تنهایی تالیف و ترجمه کرده است. در مقابل دانشنامه‌ی جمعیت‌شناسی که از حمایت‌ها مالی هم برخوردار بود، تنها ۱۱ نفر را در شورای مرکزی خود داشت که ۱۰ مرد و ۱ زن در ان حضور داشتند». وی اشاره کرد که یکی از ویژگی‌های دکتر تنهایی است که موجب گردهمایی این تعداد از افراد در انجام این دانشنامه شده است. وی کاریزمای علمی ایشان را که اشاره به نوعی جذابیت از نظر وبر دارد، مهم‌ترین عامل موفقیت این فرایند دانست.

سخنران سوم این نشست، دکتر سعید معیدفر بود. ایشان یکی از موفقیت‌های این اثر را در تولید یک اثر مشترک در جامعه‌شناسی ایران دانست و گفت: «با وجود اینکه دکتر تنهایی با توجه به سبقه‌ی علمیِ خود می‌توانست این کار را به تنهایی انجام دهد، اما به نظر می‌رسد بین این کار مشترک در محتوا با چگونگی تولید اثر ارتباطی وجود دارد. این کار محصول کار گروهی است و هم‌کنشی نمادی نیز این باور وجود دارد که جامعه محصول کنش‌های متقابل است. دکتر تنهایی چه در انجمن و چه خارج از آن، بانی کارهای گروهی بودند». ایشان در ادامه‌ی سخنان خود گفت: جامعه‌شناسیِ علمی دقیقا زمانی شکل گرفت که روانشناسی پاسخگوی مسائل اجتماعی نبود. جامعه‌شناسی، ایده‌ها و اندیشه‌های خود را با کلا‌ن‌روایت‌ها در ارتباط قرار می‌داد. همین را در آلمان می‌بینیم که در نسبت با کانت و دیلتای شکل دیگری پیدا می‌کند و پدیدارشناسی شکل می‌گیرد. در آمریکا با توجه به تنوع جمعیتی و اوج مشکلات اجتماعی‌ای که وجود داشت، شکل خاص خود را پیدا می‌کند. کسی مثل پارسنز سعی می‌کند خلأ نظریه را پیدا کند و کسانی مثل مید که پرگمتیست بودند به میدان مطالعاتی می‌روند. به همین دلیل در اندیشه‌ی مید رابطه‌ی نظریه و واقعیت اجتماعی، امر مهمی است. فرایند شکل‌گیری نوعی رشد اجتماعی و رشد دانش است. اما مهم است که توضیح دهیم چگونه این فرایند می‌تواند موجب رشد علمی هم شود؟

آخرین سخنران، دکتر حسین ابوالحسن تنهایی بود. ایشان در ابتدای سخنان خود گفت: «این دانشنامه که در دو جلد، یک مدخل و ۷ فصل تنظیم شده، به دنبال تولید محتواست. در مدخل به این موضوع پرداخته شده که مضمون به معنای کنشگری نویسندگان، انتخابی آگاهانه بوده است. پیرس، فیلسوف آمریکایی توسط دیویی وارد مکتب شیکاگو می‌شود و سپس، جیمز، اَدامس، مید و بلومر آن را گسترش می‌دهند. نسل دوم شامل شیبوتانی، استراوس و هکشایلد و نسل سوم که با ترجمه‌ی مقالات در بخش سوم آمده، همگی در جلد اول قرار می‌گیرند. بنابراین جلد اول درباره‌ی معرفی مکتب شیکاگو است. در بخش چهارم به کاربست یا کاربرد تئوری شیکاکویی بویژه تئوری بلومر در سراسر جهان پرداخته شده است. موضوعات مختلف نشان می‌دهد که کار تئوری شیکاگوئی این است که با رفتن به میدان، مسائل را بفهمد و بتواند راه برون‌رفت را ارائه بدهد. بخش پنجم، شیکاگوی ایرانی است و تحلیل درباره‌ی جامعه‌ی ایران را در بر می‌گیرد. نظریه‌ی جوامع درونساخت و برونساخت نیز در این بخش شرح داده شده است. بخش ششم به نقدهایی علیه شیکاگویی‌ها یا نقد شیکاگویی‌ها به دیگران اختصاص یافته و قسمت مهم این بخش گفتگوهای پارسنز و بلومر است که در پاسخ به آنچه که ترنر درباره‌ی شباهت نظریه‌ی پارسنز و بلومر ترویج داده، مهم است».

دکتر تنهایی در ادامه‌ی بحث خود گفت: «پس از بازگشت به ایران، متوجه کج‌فهمی، کم‌خوانی و کج‌اندیشی درباره‌ی پارادایم تفسیری شدم. طرحی درباره‌ی مطالعه‌ی ایران نوشتم و برای بلومر فرستادم و از او تاییدیه‌ی طرح را نیز دریافت کردم. به مطالعه‌ی تاریخ ایران پرداختم. در مطالعاتم دیدم، ویتفوگل می‌گوید بدترین نوع استبداد، استبداد ایرانی است و من معتقدم بدترین نوع استبداد، استبداد برونساختی است که در نظریه‌ی تفسیری پرگمتیستی آورده‌ام. البته یکی از وجوه کار شیکاگویی‌ها انتقاد علیه سرمایه‌داری است. بلومر به دلیل سخنرانی درباره‌ی روابط نژادی تهدید به ترور و اخراج شد، سپس استعفا نوشت و درنهایت از دانشگاه میسوری به دانشگاه شیکاگو رفت. ایشان معتقد بود که حق اعتصاب باید برای کارگران بعنوان یک حق به رسمیت شناخته شود. یکی دیگر از منتقدان سرمایه‌داری در پارادایم شیکاگویی، استراوس بود که با نظریه‌ی بیمارستانی شدن به این موضوع پرداخت که درکی از زندگی حاشیه‌نشینان وجود ندارد. ما در مطالعات تاریخی مید هم می‌بینیم که مدیریت شخصی و دولتی و مدیریت دوره‌های تاریخی وجود دارد. یا بلومر به دو دوره‌ی پیشاصنعتی و صنعتی می‌پردازد. بنابراین پیام شیکاگویی‌ها که استرایکر نیز آن را بحث می‌کند این است که با پارادایم شیکاگویی می‌توان از خُردِ خُرد تا کلانِ کلان مطالعه کرد. بلومر هم این کار را کرد. اما استرایکر می‌گوید که خودش در حوزه‌ی روانشناسی اجتماعی با این تئوری کار می‌کند. اینکه افراد در کدام واحد کنشگری کار می‌کنند و چه مشکلاتی در این واحدهای کنشگری وجود دارد. ما معتقدیم هیچ سیستم و سازمانی بدون تاریخ وجود ندارد. من هم در سال ۱۴۰۱ مدل هندسه‌ی دیالکتیکی را برای برون‌رفت از مسائل اجتماعی ایران پیشنهاد داده‌ام که در برخی سخنرانی‌ها آن را معرفی کرده و در یک مصاحبه درباره‌ی کرونا هم با آن تحلیلم از جامعه‌ی ایران را ارائه دادم».

دکتر تنهایی در پایان به این نکته پرداخت که در محافل آکادمیک جامعه‌ی ایران شرح ریتزر بسیار تدریس می‌شود. ریتزر بدون اینکه کتاب بلومر را بخواند او را نقد کرده و مفهوم سازمان‌های بزرگساخت را که بلومر در مطالعه‌ی سازمان‌های برزیل به کار می‌برد، را از قول خود می‌آورد».

در پایان جلسه پرسش‌هایی مطرح شد. دکتر تنهایی در پاسخ به پرسشی که درباره‌ی چگونگی ایجاد تحول در جامعه‌ی ایران گفت: «ما بعنوان جامعه‌شناس راهکار ارائه می‌دهیم. در عمل باید بستر کنشگری را شناسایی کرده و آگاهی بدهیم. وقتی راه‌ها و وسائط تولیدی (means of production) در اختیار طبقه‌ی فرادست است، موانعی وجود دارد تا فرصت‌های زندگی از جمله آموزش و پرورش، بهداشت و ... در اختیار همه قرار گیرد. چون دغدغه‌ی طبقه‌ی فرادست و فرودست متفاوت است و اعتراضات را یا نتیجه‌ی مخدوش‌سازی ذهنیت توسط برخی مانند جامعه‌شناسان می‌دانند یا تحت تاثیر رسانه‌های بیگانه. جامعه به مثابه سیستم نیست که بتوان با بخشنامه مسائل آن را حل کرد. جامعه به مثابه هم‌کنشی نمادی است و آنچه می‌تواند مسائل را حل کند، هم‌کنشی‌های نمادی است».

دکتر تنهایی در پاسخ به این پرسش که برای تجدیدحیات جامعه‌ی ایران چه باید کرد؟، گفت: «یکی از مباحث شیکاگویی‌ها مطالبه‌گری است که از دیویی و مید شروع شده است. حق اعتصاب نیز یکی از ابزارهایی  است که به همین منظور باید وجود داشته باشد. اما علی‌رغم اینکه ما بارها در تحلیل‌ها اعلام کرده‌ایم که هدف مطالبه‌گری‌ها همیشه براندازی نیست و برخی از آن‌ها ممکن است به این سو هدایت شوند، شیوه‌های برخورد به گونه‌ای دیگر است. طرح ضدتمرکزگرایی را که در دهه‌ی ۷۰ به وزارت کشور ارائه کردم و در آن نوشتم باید سیستم چندحزبی، اتحادیه، سندیکا و ... داشته باشیم، از جمله اقداماتی است که ما بعنوان جامعه‌شناس می‌توانیم داشته باشیم و انجام داده‌ایم.

تاريخ: 1404/8/30
نویسنده: مدیریت سایت
تعداد نظر: 0
مشاهده نظرات

نظرات کاربران

افزودن ديدگاه

ارتباط مستقيم با دکتر تنهایی

همراه: 09126974435

پست الکترونیک: hatanhai121@gmail.com

صفحه نخست | زندگینامه | یادداشت ها و نظرات | فعالیتهای علمی | ارتباط با مخاطبان | گالری تصاویر

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر حسین ابوالحسن تنهایی است.