معرفی کتاب «تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی»
گزارش: الناز شیری
این نشست در ۵ شهریور ۱۴۰۱ در کلابهاوس با مشارکت سه گروه جامعهشناسی نظری، جامعهشناسی تفسیری و جامعهشناسی درمانی با حضور علاقمندان برگزار شد. در ابتدای نشست، ح.ا. تنهایی به معرفی کتاب «تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای کارگری» پرداخت و شکلگیری شاخهی انتقادیِ همکنشگرایی نمادی را در برابر سایر دیدگاههای علمی موضوع سخنرانی خود قرار داد. این کتاب حاصل همکاری ح.ا. تنهایی و بیتا مدنی در ترجمه آثار بلومر است که در سال ۱۴۰۱ با عنوان «تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی» منتشر شده، تحلیلی انتقادی از نظریههای جامعهشناسی صنعتی است که در یک مقاله و چند سخنرانی از سوی هربرت بلومر مورد بحث قرار گرفته است. متنهایی که در این مجموعه گردآوری شدهاند از کتاب «نظم اجتماعی و فلسفهی عامه: تحلیل و تفسیری از آثار هربرت بلومر» است و بخشهایی از آثار هربرت بلومر توسط تنهایی از این کتاب برای ترجمه انتخاب شدند. تألیفات بلومر توسط ح.ا. تنهایی و بیتا مدنی ترجمه شده و پس از ویراستاری علمی توسط تنهایی منتشر شدهاند.
تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی و موضع انتقادی بلومر به جامعهی صنعتی آمریکا
تنهایی به معرفی کتاب هربرت بلومر پرداخت و گفت: «کتاب "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" مجموعهای متشکل از یک مقاله و چند سخنرانی است که از میان مقالات و سخنرانیهای هربرت بلومر که یک سال پس از درگذشت او برای يادبود ایشان در کتاب «نظم اجتماعی و فلسفهی عامه: تحلیل و تفسیری از آثار هربرت بلومر» منتشر شده، انتخاب شده و ترجمه شدهاند. از آنجا که محور موضوعی مقالات انتخاب شده یکسان در نظر گرفته شده بود، عنوان کتاب را "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" انتخاب کردم. این کتاب دارای رویکردی انتقادی به سیستم سرمایهداری آمریکاست. یکی از جنبشهای نظری در پارادایم همکنشگرایی نمادی، رویکرد انتقادیای است که از دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ معروف شده و مورد توجه قرار گرفته است. شاخهی انتقادیِ همکنشگرایی نمادی با نقد از سیستم کلان اجتماعی، همگراییهایی با تبیینهای مارکسی و نومارکسی پیدا کرده است و نشان میدهد چطور سیستم در راستای استثمار کارگر، کارکن و شهروند کار میکند. این پیام در کتاب آشکار شده است که البته فرایند تشکیل آن در تاریخ پارادایم همکنشگرایی نمادی به زمان دیویی و مید بر میگردد. زمانی که مید و دیویی در مبارزات مدنی، جنسیتی و کارگری شرکت میکردند و سعی داشتند فعالانه با مشارکت مسئولانه، جنبش عام مدنی را به بدنهی آکادمیک شیکاگو پیوند دهند، یکی از مهمترین دستاوردهایشان نشان دادن موضع انتقادی در برابر سیستم کلان اجتماعی بود. البته مبانی مواضع انتقادی، متفاوت هستند و الزاماً موضع انتقادی، انقلابی نیست؛ همانطور که در زندگی مارکس دیده میشود. این رویکرد بنا بر شرایط تاریخی و سیستمی میتواند انقلابی باشد یا نباشد؛ بویژه که بستر همکنشگرایی نمادی، پرگمتیستیک است. یعنی برای حل مسئله تلاش میکند نه پاک کردن مسئله یا براندازی. بنابراین با ویژگیهایی که در جامعهشناسی شیکاگویی اتفاق افتاد، رویکرد انتقادی از زمان مید و دیویی شروع شد و در زمان بلومر وارد میدان مطالعاتی صنعت شد؛ جایی که به نظر میرسد سلطهی کارفرما، گروههای لابیگر و گروههای ذینفع وجود دارد و استثمار اتفاق میافتد. حتی اتحادیهها فضایی را میتوانستند ایجاد کنند تا بتوانند به نفع سرمایه عمل کنند. بنابراین فعالیت بلومر در اینجا نوعی مداخلهگری بود تا وضعیت کارگران تغییر کند. البته گاهی دولت از فعالیتهای ایشان استقبال میکرد و گاهی هم راهحلهایی را پیشنهاد میداد که در آن زمان رادیکال به شمار میرفتند. بلومر دو موضع را در آن زمان اتخاذ کرد: اول برخلاف جامعهشناسان پوزیتیویست و لیبرال که موضع انتقادی نسبت به سیستم حاکم نداشتند، معتقد بود که اعتصاب نباید آسیب تلقی شود و این پرسش را داشت که چرا کارفرمایان و مدیران حق دارند هر گونه اِعمال نفوذی انجام دهند تا سرمایهشان را افزایش دهند؟ البته افزایش سرمایه هم آسیب نیست، چون لازمهی سیستم اقتصادی بورژوایی، رشد اقتصاد سرمایهداری است. اما در عین حال، این نکته هم دارای اهمیت است که گروه مقابل مثل کارکنان، شهروندان و کارگران بتوانند اهرمی بسازند تا بتوانند در چانهزنیها و مبارزات مدنی از حقوق خود دفاع کنند. این مهمترین تأکید بلومر در همکنشگرایی نمادی انتقادی است که اعتصاب حق ذاتی کنشگری آدمی است.
دومین نکته، توصیهای است که برخلاف جامعهشناسان بورژوا و لیبرال، بلومر به دولت، کارفرما و سازمانهای قانونگذار میدهد و میگوید مادامی که اعتصاب را قانونی اعلام نکنیم، نمیتوانیم مشکلات کارگر و کارفرما را به شکلی سامان بدهیم که به نفع هر دو طرف باشد، یعنی هم کارگر و هم کارفرما بتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند. بنابراین دادن حق اعتصاب نوعی فراهم کردن حق مطالبهگری برای کارکنان و کارگران است. از یک سو، خمیرمایهی انسانگرایانه و پرگمتیستیِ مسئله است و از سوی دیگر، انتقادی است علیه سیستمی که در جامعهی صنعتی و سرمایهداری انسانهای کارمند و کارگر را از بدیهیترین حقوق خودشان، یعنی حق اعتصاب که مهمترین اهرم آنان به شمار میرود، محروم میکنند. بنابراین بلومر به درستی میگوید نهتنها خاصیت پرگمتیسم و خاصیت انقلاب اجتماعیای که در آمریکا به وجود آمده این است که ما حقوق این افراد را به رسمیت بشناسیم و بتوانیم حق اعتصاب را قانونی کنیم، در عین حال، این را مهمترین و تنها اهرم کارگر میداند. بلومر میگوید، تنها اهرم کارگران، حق اعتصاب است. حق اعتصاب، حق دمکراتیزه شدن جامعه، حق مطالبهگری، حق آدمی بودن و کنشگری است. بحث تبیین وضعیت کارگران نوعی ارائهی راهکار برای درمان مسئله است. البته بلومر معتقد است این حق اعتصاب علاوه بر اینکه میتواند درون اتحادیه شکل بگیرد، میتواند مقابل آن هم شکل بگیرد. وی در مطالعاتی که دربارهی اتحادیهها و سندیکاها داشت به این نتیجه رسید که گاهی در ساختار سندیکاها و اتحادیهها فساد ایجاد میشود و دیگریهایی شکل میگیرد که بین رهبریِ اتحادیهها، کارفرماها، دولت و گروههای ذینفوذ اتحادی علیه کارگر به وجود میآید. بنابراین حق اعتصاب تنها ضمانتی است که میتواند باعث شود دولت و سازمانهای قانونگذار مطالبهگری را تحمل کنند تا صدای اقشار اجتماعی شنیده شود. حق اعتصاب مهمتر از اعتصاب است، زیرا اگر کارفرما بداند کارگر میتواند با اعتصاب حق خود را بگیرد، شاید در چانهزنیها ملایمتر رفتار کنند و جانب کارگران را رعایت کنند. در ضمن بلومر مسئلهی کارگر را محصور در کارخانه نمیداند، بلکه آن را مسئلهای میداند که در ارتباط با سیستم اقتصادی مثل سازمانهای سرمایهداری حتی دولت و گروههای ذینفع، سازمانهای کارگری مثل اتحادیهها و سندیکاها قرار دارند.
تنهایی در ادامه به تحلیل روابط قدرت از سوی بلومر اشاره کرد و گفت: بلومر در این کتاب ویژگیهای روابط قدرت را بحث میکند: یکی آنکه در رابطهی قدرت رودررویی منافع، نیات و اهداف مشخص میشود. طرفین در پیگیری اهداف مهم خود به تضاد با یکدیگر در میافتند و بین آنها رقابت بر سر نیت و خواست و اراده در میگیرد. دوم آنکه هر طرف رابطه در پیگیری اهدافش، به جای آنکه خود را محدود به مسیرهای مدون کنش کند یا عنان و اختیار خود را به دست ملاحظهکاریها همدلانه بدهد، بر منابع قدرت تکیه کرده و آنها را به کار میبندند. سوم اینکه به این ترتیب آزادی کنش فراهم شده، اتاق کار عملیاتی برای طراحی، مانور و چارهاندیشی، انتخاب راهکارها و راهبردها، فرماندهی و مداخله در منابع ساخته میشود. بلومر معتقد است روابط قدرت به نسبت اندازه و گستردگی تأثیری که بر انشعابات گروههای قدرت دارد، مورد توجه قرار میگیرد. به این ترتیب زنگ هشدار قدرت بزرگ به صدا در میآید. مانند زمانی که روابط قدرت در مبارزات ملتهای گوناگون در عرصهی بینالمللی و یا در مبارزه با گروههای ذینفع در میدان داخلی ظهور میکند. روابط قدرت بزرگ ویژگیهای خاص خود را دارد و کنش قدرت در گروههای دارای قدرت بزرگ بیشتر به معنای استراتژی پایداری و ماندگاری است و به نظر میرید بیشتر به دنبال فنون پیچیدهی مهارت و کنترل است. قدرت بزرگ طوری سازمان یافته و تجهیز میشود که بتواند در بازی پیوستهی قدرت دوام بیاورد، چرا که دائماً در گسترش زمانیِ طولانی در معرض تخالف و بطلان منافع و اهدافش است. کنش قدرت نیازمند استراتژی گروهی است؛ باید خردمندانه با نگاهی همهجانبه و پیوسته، پیشرفتها و پشتیبانی از قدرت و منافع گروه قدرت در موقعیت کمتر محدود شده و آزادتر بیشتر بتواند از چنین امکاناتی استفاده کند».
مدنی در گفتگوی کوتاهی دربارهی کتاب "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" گفت: «این کتاب میتواند چشمانداز نظری خوبی برای تحلیل مسائل اجتماعی ایران حتی در رابطه با کنش قدرت در بستر تحلیل جنسیتی به ما بدهد. صنعتی شدن و مسئلهی بینظمی اجتماعی و نقد ارزیابی صنعتی شدن بهمثابه سرچشمهی بینظمی یکی از مباحث کتاب است که بلومر باور عمومی جامعهشناسان که صنعتی شدن را سرچشمهی بینظمی و بیسازمانی اجتماعی میدانستند نقد میکند. دربارهی تنش گروهی و سازمانهای ذینفع، ساخت اجتماعی و تضاد قدرت نیز مباحثی قابل توجه آمده است. بلومر در تحلیل ساخت قدرت بزرگ نشان میدهد که پارادایم تفسیرگرایی و بخصوص آراء و اندیشهی بلومر میتواند پاسخی قاطع به شبهات خُردگرایی و دوگانهگرایی ساخت و کنش باشد».
فایل صوتی و تصویری این نشست در لینک زیر موجود است:
گزارش: الناز شیری
این نشست در ۵ شهریور ۱۴۰۱ در کلابهاوس با مشارکت سه گروه جامعهشناسی نظری، جامعهشناسی تفسیری و جامعهشناسی درمانی با حضور علاقمندان برگزار شد. در ابتدای نشست، ح.ا. تنهایی به معرفی کتاب «تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای کارگری» پرداخت و شکلگیری شاخهی انتقادیِ همکنشگرایی نمادی را در برابر سایر دیدگاههای علمی موضوع سخنرانی خود قرار داد. این کتاب حاصل همکاری ح.ا. تنهایی و بیتا مدنی در ترجمه آثار بلومر است که در سال ۱۴۰۱ با عنوان «تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی» منتشر شده، تحلیلی انتقادی از نظریههای جامعهشناسی صنعتی است که در یک مقاله و چند سخنرانی از سوی هربرت بلومر مورد بحث قرار گرفته است. متنهایی که در این مجموعه گردآوری شدهاند از کتاب «نظم اجتماعی و فلسفهی عامه: تحلیل و تفسیری از آثار هربرت بلومر» است و بخشهایی از آثار هربرت بلومر توسط تنهایی از این کتاب برای ترجمه انتخاب شدند. تألیفات بلومر توسط ح.ا. تنهایی و بیتا مدنی ترجمه شده و پس از ویراستاری علمی توسط تنهایی منتشر شدهاند.
تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی و موضع انتقادی بلومر به جامعهی صنعتی آمریکا
تنهایی به معرفی کتاب هربرت بلومر پرداخت و گفت: «کتاب "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" مجموعهای متشکل از یک مقاله و چند سخنرانی است که از میان مقالات و سخنرانیهای هربرت بلومر که یک سال پس از درگذشت او برای يادبود ایشان در کتاب «نظم اجتماعی و فلسفهی عامه: تحلیل و تفسیری از آثار هربرت بلومر» منتشر شده، انتخاب شده و ترجمه شدهاند. از آنجا که محور موضوعی مقالات انتخاب شده یکسان در نظر گرفته شده بود، عنوان کتاب را "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" انتخاب کردم. این کتاب دارای رویکردی انتقادی به سیستم سرمایهداری آمریکاست. یکی از جنبشهای نظری در پارادایم همکنشگرایی نمادی، رویکرد انتقادیای است که از دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ معروف شده و مورد توجه قرار گرفته است. شاخهی انتقادیِ همکنشگرایی نمادی با نقد از سیستم کلان اجتماعی، همگراییهایی با تبیینهای مارکسی و نومارکسی پیدا کرده است و نشان میدهد چطور سیستم در راستای استثمار کارگر، کارکن و شهروند کار میکند. این پیام در کتاب آشکار شده است که البته فرایند تشکیل آن در تاریخ پارادایم همکنشگرایی نمادی به زمان دیویی و مید بر میگردد. زمانی که مید و دیویی در مبارزات مدنی، جنسیتی و کارگری شرکت میکردند و سعی داشتند فعالانه با مشارکت مسئولانه، جنبش عام مدنی را به بدنهی آکادمیک شیکاگو پیوند دهند، یکی از مهمترین دستاوردهایشان نشان دادن موضع انتقادی در برابر سیستم کلان اجتماعی بود. البته مبانی مواضع انتقادی، متفاوت هستند و الزاماً موضع انتقادی، انقلابی نیست؛ همانطور که در زندگی مارکس دیده میشود. این رویکرد بنا بر شرایط تاریخی و سیستمی میتواند انقلابی باشد یا نباشد؛ بویژه که بستر همکنشگرایی نمادی، پرگمتیستیک است. یعنی برای حل مسئله تلاش میکند نه پاک کردن مسئله یا براندازی. بنابراین با ویژگیهایی که در جامعهشناسی شیکاگویی اتفاق افتاد، رویکرد انتقادی از زمان مید و دیویی شروع شد و در زمان بلومر وارد میدان مطالعاتی صنعت شد؛ جایی که به نظر میرسد سلطهی کارفرما، گروههای لابیگر و گروههای ذینفع وجود دارد و استثمار اتفاق میافتد. حتی اتحادیهها فضایی را میتوانستند ایجاد کنند تا بتوانند به نفع سرمایه عمل کنند. بنابراین فعالیت بلومر در اینجا نوعی مداخلهگری بود تا وضعیت کارگران تغییر کند. البته گاهی دولت از فعالیتهای ایشان استقبال میکرد و گاهی هم راهحلهایی را پیشنهاد میداد که در آن زمان رادیکال به شمار میرفتند. بلومر دو موضع را در آن زمان اتخاذ کرد: اول برخلاف جامعهشناسان پوزیتیویست و لیبرال که موضع انتقادی نسبت به سیستم حاکم نداشتند، معتقد بود که اعتصاب نباید آسیب تلقی شود و این پرسش را داشت که چرا کارفرمایان و مدیران حق دارند هر گونه اِعمال نفوذی انجام دهند تا سرمایهشان را افزایش دهند؟ البته افزایش سرمایه هم آسیب نیست، چون لازمهی سیستم اقتصادی بورژوایی، رشد اقتصاد سرمایهداری است. اما در عین حال، این نکته هم دارای اهمیت است که گروه مقابل مثل کارکنان، شهروندان و کارگران بتوانند اهرمی بسازند تا بتوانند در چانهزنیها و مبارزات مدنی از حقوق خود دفاع کنند. این مهمترین تأکید بلومر در همکنشگرایی نمادی انتقادی است که اعتصاب حق ذاتی کنشگری آدمی است.
دومین نکته، توصیهای است که برخلاف جامعهشناسان بورژوا و لیبرال، بلومر به دولت، کارفرما و سازمانهای قانونگذار میدهد و میگوید مادامی که اعتصاب را قانونی اعلام نکنیم، نمیتوانیم مشکلات کارگر و کارفرما را به شکلی سامان بدهیم که به نفع هر دو طرف باشد، یعنی هم کارگر و هم کارفرما بتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند. بنابراین دادن حق اعتصاب نوعی فراهم کردن حق مطالبهگری برای کارکنان و کارگران است. از یک سو، خمیرمایهی انسانگرایانه و پرگمتیستیِ مسئله است و از سوی دیگر، انتقادی است علیه سیستمی که در جامعهی صنعتی و سرمایهداری انسانهای کارمند و کارگر را از بدیهیترین حقوق خودشان، یعنی حق اعتصاب که مهمترین اهرم آنان به شمار میرود، محروم میکنند. بنابراین بلومر به درستی میگوید نهتنها خاصیت پرگمتیسم و خاصیت انقلاب اجتماعیای که در آمریکا به وجود آمده این است که ما حقوق این افراد را به رسمیت بشناسیم و بتوانیم حق اعتصاب را قانونی کنیم، در عین حال، این را مهمترین و تنها اهرم کارگر میداند. بلومر میگوید، تنها اهرم کارگران، حق اعتصاب است. حق اعتصاب، حق دمکراتیزه شدن جامعه، حق مطالبهگری، حق آدمی بودن و کنشگری است. بحث تبیین وضعیت کارگران نوعی ارائهی راهکار برای درمان مسئله است. البته بلومر معتقد است این حق اعتصاب علاوه بر اینکه میتواند درون اتحادیه شکل بگیرد، میتواند مقابل آن هم شکل بگیرد. وی در مطالعاتی که دربارهی اتحادیهها و سندیکاها داشت به این نتیجه رسید که گاهی در ساختار سندیکاها و اتحادیهها فساد ایجاد میشود و دیگریهایی شکل میگیرد که بین رهبریِ اتحادیهها، کارفرماها، دولت و گروههای ذینفوذ اتحادی علیه کارگر به وجود میآید. بنابراین حق اعتصاب تنها ضمانتی است که میتواند باعث شود دولت و سازمانهای قانونگذار مطالبهگری را تحمل کنند تا صدای اقشار اجتماعی شنیده شود. حق اعتصاب مهمتر از اعتصاب است، زیرا اگر کارفرما بداند کارگر میتواند با اعتصاب حق خود را بگیرد، شاید در چانهزنیها ملایمتر رفتار کنند و جانب کارگران را رعایت کنند. در ضمن بلومر مسئلهی کارگر را محصور در کارخانه نمیداند، بلکه آن را مسئلهای میداند که در ارتباط با سیستم اقتصادی مثل سازمانهای سرمایهداری حتی دولت و گروههای ذینفع، سازمانهای کارگری مثل اتحادیهها و سندیکاها قرار دارند.
تنهایی در ادامه به تحلیل روابط قدرت از سوی بلومر اشاره کرد و گفت: بلومر در این کتاب ویژگیهای روابط قدرت را بحث میکند: یکی آنکه در رابطهی قدرت رودررویی منافع، نیات و اهداف مشخص میشود. طرفین در پیگیری اهداف مهم خود به تضاد با یکدیگر در میافتند و بین آنها رقابت بر سر نیت و خواست و اراده در میگیرد. دوم آنکه هر طرف رابطه در پیگیری اهدافش، به جای آنکه خود را محدود به مسیرهای مدون کنش کند یا عنان و اختیار خود را به دست ملاحظهکاریها همدلانه بدهد، بر منابع قدرت تکیه کرده و آنها را به کار میبندند. سوم اینکه به این ترتیب آزادی کنش فراهم شده، اتاق کار عملیاتی برای طراحی، مانور و چارهاندیشی، انتخاب راهکارها و راهبردها، فرماندهی و مداخله در منابع ساخته میشود. بلومر معتقد است روابط قدرت به نسبت اندازه و گستردگی تأثیری که بر انشعابات گروههای قدرت دارد، مورد توجه قرار میگیرد. به این ترتیب زنگ هشدار قدرت بزرگ به صدا در میآید. مانند زمانی که روابط قدرت در مبارزات ملتهای گوناگون در عرصهی بینالمللی و یا در مبارزه با گروههای ذینفع در میدان داخلی ظهور میکند. روابط قدرت بزرگ ویژگیهای خاص خود را دارد و کنش قدرت در گروههای دارای قدرت بزرگ بیشتر به معنای استراتژی پایداری و ماندگاری است و به نظر میرید بیشتر به دنبال فنون پیچیدهی مهارت و کنترل است. قدرت بزرگ طوری سازمان یافته و تجهیز میشود که بتواند در بازی پیوستهی قدرت دوام بیاورد، چرا که دائماً در گسترش زمانیِ طولانی در معرض تخالف و بطلان منافع و اهدافش است. کنش قدرت نیازمند استراتژی گروهی است؛ باید خردمندانه با نگاهی همهجانبه و پیوسته، پیشرفتها و پشتیبانی از قدرت و منافع گروه قدرت در موقعیت کمتر محدود شده و آزادتر بیشتر بتواند از چنین امکاناتی استفاده کند».
مدنی در گفتگوی کوتاهی دربارهی کتاب "تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیههای صنعتی" گفت: «این کتاب میتواند چشمانداز نظری خوبی برای تحلیل مسائل اجتماعی ایران حتی در رابطه با کنش قدرت در بستر تحلیل جنسیتی به ما بدهد. صنعتی شدن و مسئلهی بینظمی اجتماعی و نقد ارزیابی صنعتی شدن بهمثابه سرچشمهی بینظمی یکی از مباحث کتاب است که بلومر باور عمومی جامعهشناسان که صنعتی شدن را سرچشمهی بینظمی و بیسازمانی اجتماعی میدانستند نقد میکند. دربارهی تنش گروهی و سازمانهای ذینفع، ساخت اجتماعی و تضاد قدرت نیز مباحثی قابل توجه آمده است. بلومر در تحلیل ساخت قدرت بزرگ نشان میدهد که پارادایم تفسیرگرایی و بخصوص آراء و اندیشهی بلومر میتواند پاسخی قاطع به شبهات خُردگرایی و دوگانهگرایی ساخت و کنش باشد».
فایل صوتی و تصویری این نشست در لینک زیر موجود است:
https://www.aparat.com/v/pyxf427