در پاسخ یادداشت دکتر معدنی درباره پاسخ به نقدهای مطرح شده درباره ح.ا.تنهایی و شاگردان ایشان
قلمرو علمی نیاز به شخصیت علمی، زبان علمی و تفکر علمی دارد.
(در پاسخ به #دکتر_سعید_معدنی)
🖋الناز شیری
اسفند ۱۴۰۲
اگر تاکنون در دفاع از پارادایمی که به آن تعلق فکری دارم، هیچ متنی منتشر نکردهام چند دلیل اساسی دارد: یکم؛ تصورم بر این است که اگر نوشتههای علمی بدون سوگیری خوانده شوند و قصد مخاطب استخراج یک یا چند جمله برای تخریب دیگری نباشد، پاسخ بسیاری از نقدها به دست میآید. اما این نگاه به #جامعهی_آکادمیک_ایران کمی دور از ذهن است و هر چه جلوتر میروم، وضعیت نابسامانتر میشود. دوم؛ در جامعهی آکادمیک جهان مدرن، بر اساس متون خواندهشده، پرسشهایی طرح میشوند و نگارنده بر اساس تمایل خویش به آن پاسخ میدهد. اما در #جامعهی_علمی_ایران، نقد با توهین و دادن نسبتهای ناروا (اگر نگوییم یکسان پنداشته شده) آمیخته شده است و من در #جامعهشناسی_نظری آموختم که باید نقدهای علمی را از #نقدهای_خرافی جدا کرد. بنابراین هر نقدی نیاز به پاسخ ندارد، زیرا #باصطلاح_نقد است.
اگر تاکنون پاسخی به فرد خاصی ندادهام، نیز چند دلیل دارم: یکم؛ زمانی که زبان استاد تنهایی به مراتب علمیتر از من است، بر اساس منطق علمی، پاسخگویی به نقدها (و نه #باصطلاح_نقدها) را به او واگذار کردم. حالا که مخاطب قرار گرفتهام و از شما، #دکتر_معدنی چیزی جز احترام و انصاف به یاد ندارم، وظیفهی خود میدانم که پاسخ بدهم. دوم؛ زمانی که در سالهای گذشته، آقای عبدی پاسخ یکی از نقدهای منتقدین را داد، #باصطلاح_ناقدین از این پاسخگویی رنجیده شدند و هنوز هم افراد مختلف در موقعیتهای متفاوت به آن پاسخ رجوع میکنند. درواقع از آن دستاویزی برای #باصطلاح_نقدهای دیگر ساختهاند. بدین سبب از پاسخگویی دوری میکردم، اما حال که مخاطب اساتید هستم، لازم دانستم در برابر بزرگواری آنان رسم ادب را به جا بیاورم. سوم؛ زمانی که در سال ۱۳۹۵ در دفتر پژوهش دانشکدهی علوم اجتماعی (مجتمع ولیعصر، اتاق ۴۱۱۰، کنار اتاق دفاع) با یک استاد هیئت علمی دربارهی #جامعهشناسی_دین و #جامعهشناسی_دینی گفتگو کردیم، من به آن استاد گفتم: «استاد تنهایی معتقدند برخی جامعهشناسان مانند شلر و برگر در #هستیشناسی خود از دیدگاههای دینی تأثیر گرفتهاند. جامعهشناسی این نظریهپردازان #جامعهشناسی_دینی است. ولی #تبارهای_هستیشناسی نظریهپردازانی مانند دورکهیم متأثر از دین نیست و این جامعهشناسان #جامعهشناسی_دین را مطرح میکنند». استاد محترم در پاسخ گفتند: «یعنی برگر و شلر میتوانند به این پرسش پاسخ دهند که خدا چیست؟». من از شنیدن این جمله هم متعجب شدم و هم متأسف!! زیرا هنوز #قلمرو_پرسش_علمی و #پرسش_فلسفی و الاهیاتی نزد آن استاد محترم روشن نبود و من این را به او گفتم. بنابراین الزامی برای قانع کردن فردی که #قلمروی_علمی را با قلمروهای دیگر در آمیخته وجود ندارد. چهارم؛ به یاد دارم در کارگاه زمستانهای که زمستان ۱۳۹۶ در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده بود و افتتاحیهی این کارگاه با سخنرانی مرحوم دکتر #منوچهر_آشتیانی برگزار شد، در روز سوم و پس از کارگاههایی در شاخههای مختلف با اساتید متفاوت، روز جمعه که روز پایانی بود، نشستی با حضور مرحوم #دکتر_قانعیراد و #استاد_تنهایی دربارهی «تحلیل مسائل اجتماعی ایران» برگزار شد. در آن نشست که بیش از ۶۰ مخاطب داشت، استاد تنهایی در میان مطالب خود گفتند: «من #بنیانگذاران را از #کلاسیکها تفکیک میکنم» و بعد سخنان خود را ادامه دادند. #دکتر_قانعیراد در آغاز سخنان خود از #استاد_تنهایی پرسیدند: «تفاوت میان #بنیانگذار و #کلاسیک را در چه میدانید؟» و #استاد_تنهایی به ارائهی دلایل خود پرداختند که یکی از آنها شکلگیری یک پارادایم جامعهشناختی بر اساس نظریه میتواند دلیلی بر بنیانگذار بودن نظریهپرداز باشد مانند نظریهی دورکهیم، وبر، مارکس و مید. نظریههایی هم وجود دارند که مهم هستند و در زمان خود به تحلیل مسائل اجتماعی پرداختهاند، اما پارادایمی بر اساس آن نظریه شکل نگرفته است، مانند نظریهی اسپنسر. #دکتر_قانعیراد در حضور همهی مخاطبان فرمودند: «این موضوع بسیار مهمی است و من تا به حال به آن توجه نکرده بودم». در آنجا نهتنها شأن ایشان زیر سؤال نرفت، بلکه #شخصیت_علمی او بیشتر به چشم آمد. #استاد_تنهایی نیز همیشه از ایشان بهعنوان فردی با #زبان_و_منش_علمی یاد میکند و از دانشجویان وی نیز شنیدم که توصیه به شرکت در کلاسهای #استاد_تنهایی داشتند. این همان گفتگویی است که بسیاری در جستجوی آن هستند، گفتگویی انتقادی که میان دو استاد وجود داشت و هر دو به پرسشها و #نقدهای یکدیگر پاسخ میدادند و #زبان_علمی را به خرافهها نیالودند.
چیستی نکوداشت؟! چیستی گفتگوی انتقادی؟! نکتهی نخستِ متن #دکتر_معدنی به چرایی نبود انتقاد در سخنان #دانشجویان_استاد_تنهایی در مراسم #نکوداشت ایشان مربوط است. گذشته از اینکه ماهیت #مراسم_نکوداشت #گفتگوهای_انتقادی را شامل نمیشود، یادآوری خاطرهای میتواند پاسخ این پرسش را بدهد. در سال ۱۳۹۸ پس از سالها تحریم نام #دکتر_آریانپور، تصمیم به برگزاری #نکوداشت_استاد_آریانپور گرفتیم. استادی که ما او را #بنیانگذار_پارادایم_تضادگرایی_در_ایران میدانیم و حق او به جا آورده نشده است. اما به دلیل شیوع کووید ۱۹ این نشست به تعویق افتاد و تصمیم به برگزاری این مراسم در هشتم اسفند ۱۴۰۰ همزمان با زادروز ایشان گرفته شد. در فرایند انتخاب سخنرانان، یکی از اساتید پیشنهادشده از سوی #هیئت_مدیرهی_انجمن_جامعهشناسی_ایران، #دکتر_احمد_اشرف بودند. حضور و سخنرانی ایشان برای هر #نکوداشت_علمی مغتنم است و #استاد_تنهایی نیز بهعنوان #مدیر_گروه_علمی_تخصصی_جامعهشناسی_نظری تماسی تلفنی با ایشان داشتند و گفتگوی مفصلی دربارهی کتابها و تحلیلهای #استاد_آریانپور میان این دو استاد انجام شد. نتیجهی گفتگوی #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف این بود که به دلیل انتقاد #دکتر_اشرف به برخی تحلیلهای #دکتر_آریانپور و همسویی نظرات #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف دربارهی #نقد_مارکسیسم_ارتدکس، از سخنرانی #دکتر_اشرف در مراسم دیگری بهرهمند گردیم که #ماهیت_انتقادی داشته باشد. زیرا قصد ما #نکوداشت_آریانپور بود نه نقد ایشان. به همین دلیل در همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارهی جامعهی ایران از #دکتر_اشرف دعوت کردیم و ایشان نیز مقالهی خود را ارسال کرده و نقدهایشان را نیز در مقاله آورده بودند. بنابراین #مراسم_نکوداشت و #سخنرانی_انتقادی را از هم تفکیک میکنیم و ما هنوز #گفتگوهای_انتقادی زیادی را که با #استاد_تنهایی داریم را منتشر نکردهایم. بنا نیست من بهعنوان #دانشجوی_استاد_تنهایی از او کپیبرداری کنم و مانند پیروان ادیان با ایشان بیعت کنم. همانطور که در #نکوداشت_استاد_تنهایی نیز اشاره کردم، ایشان مفاهیم، اصول و قواعد علم جامعهشناسی را در اختیار دانشجویانش قرار داد و در زبان عامیانه، «به دانشجویان ماهی نداد، به آنان ماهیگیری یاد داد» و من خود را نه مرید #استاد_تنهایی، بلکه #پیرو_پارادایمی میدانم که به آن تعلق فکری دارم و وظیفهی گسترش آن را دارم؛ کاری که #استاد_تنهایی انجام میدهد و با گسترش پارادایم استادش #هربرت_بلومر بر اساس تاریخ جوامع شرقی سعی دارد از #تلفیق_نظری استفاده کند و جامعهی ایران را مطالعه نماید.
نکتهی دوم که جای تعجب است، به تجربههای #باصطلاح_ناقدین مربوط میشود که گویا بیشتر از #استاد_تنهایی با #هربرت_بلومر بحث و گفتگو داشتهاند و زوایایی از شخصیت و نظرات ایشان را که #استاد_تنهایی در طول دورهی تحصیل خود نتوانستهاند کشف کنند را آنان کشف کردهاند!! چنانچه یکی از #باصطلاح_ناقدین مینویسد: «او ادعا میکند که یک بلومری است، اما دین و عرفان هیچ سهمی در جامعهشناسی بلومر ندارد». این اساتید که جز کتاب یان کرایب، ریتزر و اسکیدمور را نخواندهاند، نظراتی مینویسند که نشان از رابطهای عمیق میان آنان و #پرفسور_هربرت_بلومر دارد که البته پرسشبرانگیز است!!!
نکتهی سوم؛ ما #نقد_پارادایمی را #نقد_علمی نمیدانیم، بدین معنا که وقتی من از دریچهای #معرفتشناختی به جهان پیرامون خود مینگرم که تعلق نظریام را در #پارادایم_تفسیرگرایی تعریف میکند، از همین دریچهی #معرفتشناختی #عواملگرایانی مانند دورکهیم به صورت کاملا طبیعی پذیرفته نمیشوند. برای نقد باید سکوی #معرفتشناختی را تغییر داد، برای نقد دورکهیم باید از نگاه دورکهیم به جهان نگریست. زمانی که در سال ۱۳۹۸ آقای ذوالفقاری دبیر وقت #گروه_جامعهشناسی_ایران از من خواستند که شمارهی تلفن #استاد_تنهایی را برای شرکت در نشست نقد کتابهای #دکتر_آزاد_ارمکی در اختیار ایشان قرار دهم، پاسخ استاد به آقای ذوالفقاری پاسخی کاملا منطقی بود: «من همهی آثار #دکتر_آزاد_ارمکی را نخواندهام و با #دستگاه_نظری ایشان آشنا نیستم. درست نیست که با نگاه به یک متن در کتاب یا مقاله، بر کرسی #نقد ایشان بنشینم». #نقدهایی که در #جامعهی_آکادمیک_ایران در قالب کتاب منتشر میشوند، هیچکدام #دستگاه_نظری را با نشستن بر سکوی معرفتی نظریهپرداز #نقد نکردهاند و #باصطلاح_ناقدین به #نقدهای_خرافی خود استناد میکنند.
نکتهی چهارم؛ اگرچه تعلق نظری من به اساتیدی مانند دکتر توسلی نزدیک نیست، اما همواره تلاشهای ایشان و سایر پیشروان را در دهههایی که #جامعهی_آکادمیک_ایران فاقد هر گونه متن جامعهشناختی در دانشگاه برای تدریس بود را میستایم. ایشان و بسیاری از اساتید دیگر از دانشجویان خود در آن زمان یاری گرفتند تا بتوانند گامهای نخست بهمنظور مکتوب کردن تدریس اساتید در کلاسهایشان را بردارند. اگر #نقدی وارد باشد به کسانی وارد است که پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز کتابهای تألیفشده در دههی ۵۰ را درس میدهند. من از استاد تنهایی آموختم، تلاش آدمیان را هرچند که کوچک و ناچیز باشد، نادیده نگیرم و اگر کژی یا کاستی دارد، همتی والاتر از آنان به کار گیرم تا مسیر اصلاح و ویرایش طی شود.
نکتهی پنجم؛ #استاد_تنهایی در طول دوران تدریسشان در دانشگاه بارها به دلایل مختلف زیر فشارهای زیادی قرار گرفتند، از #اخراج تا #بازنشستگی_خودخواستهشان که همه از آن باخبرند. از دعوت به گفتگو در #برنامهی_تلویزیونی دربارهی #عرفانهای_نوظهور و رقم زدن #جبههای_ساختگی از سوی حامیان حاکمیت در مقابل ایشان تا شرکت در #برنامهی_شوکران و حذف بیش از نیمی از بحثهای انتقادیشان را همگی مطلع هستیم. آنچه روشن است این نکته است که تحلیل ایشان در #برنامهی_شوکران پس از گذشت مدت کوتاهی در واقعیت عیان شد و بازخوردهای مردمی که از #استاد_تنهایی فقط با نام ایشان و نظراتشان در #برنامهی_شوکران آشنا بودند را دیدیم (رجوع شود به صفحهی اینستاگرامی #جامعهشناسی_نظری، Theoreticl_Sociology) . همین به واقعیت پیوستن تحلیلهای ایشان در زمانهای مختلف مانند روز دانشجوی ۱۳۹۸، روز علوم اجتماعی ۱۴۰۰، خیزشهای مردمی ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، تحلیلهای ایشان از #مطالبهگری_کارگران و گفتگوهایی که با اتحادیههای کارگری داشتند که آسیبشناسی استاد را به طور کامل پذیرفتند و مواردی دیگر نتوانست #استاد_تنهایی را از #زبان_علمی، #منش_علمی و #فعالیت_علمی باز دارد؛ هرچند که به ایشان هم در داخل دانشگاه و هم از سوی سازمانهای خارج از دانشگاه بسیار حمله شد. این منش را ما دانشجویان الگو قرار میدهیم، ولی تابع مطلق نیستیم و بیعت نکردهایم که در این صورت، خودمان مانع #توسعهی_پارادایم خود خواهیم شد.
قلمرو علمی نیاز به شخصیت علمی، زبان علمی و تفکر علمی دارد.
(در پاسخ به #دکتر_سعید_معدنی)
🖋الناز شیری
اسفند ۱۴۰۲
اگر تاکنون در دفاع از پارادایمی که به آن تعلق فکری دارم، هیچ متنی منتشر نکردهام چند دلیل اساسی دارد:
یکم؛ تصورم بر این است که اگر نوشتههای علمی بدون سوگیری خوانده شوند و قصد مخاطب استخراج یک یا چند جمله برای تخریب دیگری نباشد، پاسخ بسیاری از نقدها به دست میآید. اما این نگاه به #جامعهی_آکادمیک_ایران کمی دور از ذهن است و هر چه جلوتر میروم، وضعیت نابسامانتر میشود.
دوم؛ در جامعهی آکادمیک جهان مدرن، بر اساس متون خواندهشده، پرسشهایی طرح میشوند و نگارنده بر اساس تمایل خویش به آن پاسخ میدهد. اما در #جامعهی_علمی_ایران، نقد با توهین و دادن نسبتهای ناروا (اگر نگوییم یکسان پنداشته شده) آمیخته شده است و من در #جامعهشناسی_نظری آموختم که باید نقدهای علمی را از #نقدهای_خرافی جدا کرد. بنابراین هر نقدی نیاز به پاسخ ندارد، زیرا #باصطلاح_نقد است.
اگر تاکنون پاسخی به فرد خاصی ندادهام، نیز چند دلیل دارم:
یکم؛ زمانی که زبان استاد تنهایی به مراتب علمیتر از من است، بر اساس منطق علمی، پاسخگویی به نقدها (و نه #باصطلاح_نقدها) را به او واگذار کردم. حالا که مخاطب قرار گرفتهام و از شما، #دکتر_معدنی چیزی جز احترام و انصاف به یاد ندارم، وظیفهی خود میدانم که پاسخ بدهم.
دوم؛ زمانی که در سالهای گذشته، آقای عبدی پاسخ یکی از نقدهای منتقدین را داد، #باصطلاح_ناقدین از این پاسخگویی رنجیده شدند و هنوز هم افراد مختلف در موقعیتهای متفاوت به آن پاسخ رجوع میکنند. درواقع از آن دستاویزی برای #باصطلاح_نقدهای دیگر ساختهاند. بدین سبب از پاسخگویی دوری میکردم، اما حال که مخاطب اساتید هستم، لازم دانستم در برابر بزرگواری آنان رسم ادب را به جا بیاورم.
سوم؛ زمانی که در سال ۱۳۹۵ در دفتر پژوهش دانشکدهی علوم اجتماعی (مجتمع ولیعصر، اتاق ۴۱۱۰، کنار اتاق دفاع) با یک استاد هیئت علمی دربارهی #جامعهشناسی_دین و #جامعهشناسی_دینی گفتگو کردیم، من به آن استاد گفتم: «استاد تنهایی معتقدند برخی جامعهشناسان مانند شلر و برگر در #هستیشناسی خود از دیدگاههای دینی تأثیر گرفتهاند. جامعهشناسی این نظریهپردازان #جامعهشناسی_دینی است. ولی #تبارهای_هستیشناسی نظریهپردازانی مانند دورکهیم متأثر از دین نیست و این جامعهشناسان #جامعهشناسی_دین را مطرح میکنند». استاد محترم در پاسخ گفتند: «یعنی برگر و شلر میتوانند به این پرسش پاسخ دهند که خدا چیست؟». من از شنیدن این جمله هم متعجب شدم و هم متأسف!! زیرا هنوز #قلمرو_پرسش_علمی و #پرسش_فلسفی و الاهیاتی نزد آن استاد محترم روشن نبود و من این را به او گفتم. بنابراین الزامی برای قانع کردن فردی که #قلمروی_علمی را با قلمروهای دیگر در آمیخته وجود ندارد.
چهارم؛ به یاد دارم در کارگاه زمستانهای که زمستان ۱۳۹۶ در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده بود و افتتاحیهی این کارگاه با سخنرانی مرحوم دکتر #منوچهر_آشتیانی برگزار شد، در روز سوم و پس از کارگاههایی در شاخههای مختلف با اساتید متفاوت، روز جمعه که روز پایانی بود، نشستی با حضور مرحوم #دکتر_قانعیراد و #استاد_تنهایی دربارهی «تحلیل مسائل اجتماعی ایران» برگزار شد. در آن نشست که بیش از ۶۰ مخاطب داشت، استاد تنهایی در میان مطالب خود گفتند: «من #بنیانگذاران را از #کلاسیکها تفکیک میکنم» و بعد سخنان خود را ادامه دادند. #دکتر_قانعیراد در آغاز سخنان خود از #استاد_تنهایی پرسیدند: «تفاوت میان #بنیانگذار و #کلاسیک را در چه میدانید؟» و #استاد_تنهایی به ارائهی دلایل خود پرداختند که یکی از آنها شکلگیری یک پارادایم جامعهشناختی بر اساس نظریه میتواند دلیلی بر بنیانگذار بودن نظریهپرداز باشد مانند نظریهی دورکهیم، وبر، مارکس و مید. نظریههایی هم وجود دارند که مهم هستند و در زمان خود به تحلیل مسائل اجتماعی پرداختهاند، اما پارادایمی بر اساس آن نظریه شکل نگرفته است، مانند نظریهی اسپنسر. #دکتر_قانعیراد در حضور همهی مخاطبان فرمودند: «این موضوع بسیار مهمی است و من تا به حال به آن توجه نکرده بودم». در آنجا نهتنها شأن ایشان زیر سؤال نرفت، بلکه #شخصیت_علمی او بیشتر به چشم آمد. #استاد_تنهایی نیز همیشه از ایشان بهعنوان فردی با #زبان_و_منش_علمی یاد میکند و از دانشجویان وی نیز شنیدم که توصیه به شرکت در کلاسهای #استاد_تنهایی داشتند. این همان گفتگویی است که بسیاری در جستجوی آن هستند، گفتگویی انتقادی که میان دو استاد وجود داشت و هر دو به پرسشها و #نقدهای یکدیگر پاسخ میدادند و #زبان_علمی را به خرافهها نیالودند.
چیستی نکوداشت؟! چیستی گفتگوی انتقادی؟!
نکتهی نخستِ متن #دکتر_معدنی به چرایی نبود انتقاد در سخنان #دانشجویان_استاد_تنهایی در مراسم #نکوداشت ایشان مربوط است. گذشته از اینکه ماهیت #مراسم_نکوداشت #گفتگوهای_انتقادی را شامل نمیشود، یادآوری خاطرهای میتواند پاسخ این پرسش را بدهد. در سال ۱۳۹۸ پس از سالها تحریم نام #دکتر_آریانپور، تصمیم به برگزاری #نکوداشت_استاد_آریانپور گرفتیم. استادی که ما او را #بنیانگذار_پارادایم_تضادگرایی_در_ایران میدانیم و حق او به جا آورده نشده است. اما به دلیل شیوع کووید ۱۹ این نشست به تعویق افتاد و تصمیم به برگزاری این مراسم در هشتم اسفند ۱۴۰۰ همزمان با زادروز ایشان گرفته شد. در فرایند انتخاب سخنرانان، یکی از اساتید پیشنهادشده از سوی #هیئت_مدیرهی_انجمن_جامعهشناسی_ایران، #دکتر_احمد_اشرف بودند. حضور و سخنرانی ایشان برای هر #نکوداشت_علمی مغتنم است و #استاد_تنهایی نیز بهعنوان #مدیر_گروه_علمی_تخصصی_جامعهشناسی_نظری تماسی تلفنی با ایشان داشتند و گفتگوی مفصلی دربارهی کتابها و تحلیلهای #استاد_آریانپور میان این دو استاد انجام شد. نتیجهی گفتگوی #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف این بود که به دلیل انتقاد #دکتر_اشرف به برخی تحلیلهای #دکتر_آریانپور و همسویی نظرات #استاد_تنهایی و #دکتر_اشرف دربارهی #نقد_مارکسیسم_ارتدکس، از سخنرانی #دکتر_اشرف در مراسم دیگری بهرهمند گردیم که #ماهیت_انتقادی داشته باشد. زیرا قصد ما #نکوداشت_آریانپور بود نه نقد ایشان. به همین دلیل در همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارهی جامعهی ایران از #دکتر_اشرف دعوت کردیم و ایشان نیز مقالهی خود را ارسال کرده و نقدهایشان را نیز در مقاله آورده بودند. بنابراین #مراسم_نکوداشت و #سخنرانی_انتقادی را از هم تفکیک میکنیم و ما هنوز #گفتگوهای_انتقادی زیادی را که با #استاد_تنهایی داریم را منتشر نکردهایم. بنا نیست من بهعنوان #دانشجوی_استاد_تنهایی از او کپیبرداری کنم و مانند پیروان ادیان با ایشان بیعت کنم. همانطور که در #نکوداشت_استاد_تنهایی نیز اشاره کردم، ایشان مفاهیم، اصول و قواعد علم جامعهشناسی را در اختیار دانشجویانش قرار داد و در زبان عامیانه، «به دانشجویان ماهی نداد، به آنان ماهیگیری یاد داد» و من خود را نه مرید #استاد_تنهایی، بلکه #پیرو_پارادایمی میدانم که به آن تعلق فکری دارم و وظیفهی گسترش آن را دارم؛ کاری که #استاد_تنهایی انجام میدهد و با گسترش پارادایم استادش #هربرت_بلومر بر اساس تاریخ جوامع شرقی سعی دارد از #تلفیق_نظری استفاده کند و جامعهی ایران را مطالعه نماید.
نکتهی دوم که جای تعجب است، به تجربههای #باصطلاح_ناقدین مربوط میشود که گویا بیشتر از #استاد_تنهایی با #هربرت_بلومر بحث و گفتگو داشتهاند و زوایایی از شخصیت و نظرات ایشان را که #استاد_تنهایی در طول دورهی تحصیل خود نتوانستهاند کشف کنند را آنان کشف کردهاند!! چنانچه یکی از #باصطلاح_ناقدین مینویسد: «او ادعا میکند که یک بلومری است، اما دین و عرفان هیچ سهمی در جامعهشناسی بلومر ندارد». این اساتید که جز کتاب یان کرایب، ریتزر و اسکیدمور را نخواندهاند، نظراتی مینویسند که نشان از رابطهای عمیق میان آنان و #پرفسور_هربرت_بلومر دارد که البته پرسشبرانگیز است!!!
نکتهی سوم؛ ما #نقد_پارادایمی را #نقد_علمی نمیدانیم، بدین معنا که وقتی من از دریچهای #معرفتشناختی به جهان پیرامون خود مینگرم که تعلق نظریام را در #پارادایم_تفسیرگرایی تعریف میکند، از همین دریچهی #معرفتشناختی #عواملگرایانی مانند دورکهیم به صورت کاملا طبیعی پذیرفته نمیشوند. برای نقد باید سکوی #معرفتشناختی را تغییر داد، برای نقد دورکهیم باید از نگاه دورکهیم به جهان نگریست. زمانی که در سال ۱۳۹۸ آقای ذوالفقاری دبیر وقت #گروه_جامعهشناسی_ایران از من خواستند که شمارهی تلفن #استاد_تنهایی را برای شرکت در نشست نقد کتابهای #دکتر_آزاد_ارمکی در اختیار ایشان قرار دهم، پاسخ استاد به آقای ذوالفقاری پاسخی کاملا منطقی بود: «من همهی آثار #دکتر_آزاد_ارمکی را نخواندهام و با #دستگاه_نظری ایشان آشنا نیستم. درست نیست که با نگاه به یک متن در کتاب یا مقاله، بر کرسی #نقد ایشان بنشینم». #نقدهایی که در #جامعهی_آکادمیک_ایران در قالب کتاب منتشر میشوند، هیچکدام #دستگاه_نظری را با نشستن بر سکوی معرفتی نظریهپرداز #نقد نکردهاند و #باصطلاح_ناقدین به #نقدهای_خرافی خود استناد میکنند.
نکتهی چهارم؛ اگرچه تعلق نظری من به اساتیدی مانند دکتر توسلی نزدیک نیست، اما همواره تلاشهای ایشان و سایر پیشروان را در دهههایی که #جامعهی_آکادمیک_ایران فاقد هر گونه متن جامعهشناختی در دانشگاه برای تدریس بود را میستایم. ایشان و بسیاری از اساتید دیگر از دانشجویان خود در آن زمان یاری گرفتند تا بتوانند گامهای نخست بهمنظور مکتوب کردن تدریس اساتید در کلاسهایشان را بردارند. اگر #نقدی وارد باشد به کسانی وارد است که پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز کتابهای تألیفشده در دههی ۵۰ را درس میدهند. من از استاد تنهایی آموختم، تلاش آدمیان را هرچند که کوچک و ناچیز باشد، نادیده نگیرم و اگر کژی یا کاستی دارد، همتی والاتر از آنان به کار گیرم تا مسیر اصلاح و ویرایش طی شود.
نکتهی پنجم؛ #استاد_تنهایی در طول دوران تدریسشان در دانشگاه بارها به دلایل مختلف زیر فشارهای زیادی قرار گرفتند، از #اخراج تا #بازنشستگی_خودخواستهشان که همه از آن باخبرند. از دعوت به گفتگو در #برنامهی_تلویزیونی دربارهی #عرفانهای_نوظهور و رقم زدن #جبههای_ساختگی از سوی حامیان حاکمیت در مقابل ایشان تا شرکت در #برنامهی_شوکران و حذف بیش از نیمی از بحثهای انتقادیشان را همگی مطلع هستیم. آنچه روشن است این نکته است که تحلیل ایشان در #برنامهی_شوکران پس از گذشت مدت کوتاهی در واقعیت عیان شد و بازخوردهای مردمی که از #استاد_تنهایی فقط با نام ایشان و نظراتشان در #برنامهی_شوکران آشنا بودند را دیدیم (رجوع شود به صفحهی اینستاگرامی #جامعهشناسی_نظری، Theoreticl_Sociology) . همین به واقعیت پیوستن تحلیلهای ایشان در زمانهای مختلف مانند روز دانشجوی ۱۳۹۸، روز علوم اجتماعی ۱۴۰۰، خیزشهای مردمی ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، تحلیلهای ایشان از #مطالبهگری_کارگران و گفتگوهایی که با اتحادیههای کارگری داشتند که آسیبشناسی استاد را به طور کامل پذیرفتند و مواردی دیگر نتوانست #استاد_تنهایی را از #زبان_علمی، #منش_علمی و #فعالیت_علمی باز دارد؛ هرچند که به ایشان هم در داخل دانشگاه و هم از سوی سازمانهای خارج از دانشگاه بسیار حمله شد. این منش را ما دانشجویان الگو قرار میدهیم، ولی تابع مطلق نیستیم و بیعت نکردهایم که در این صورت، خودمان مانع #توسعهی_پارادایم خود خواهیم شد.