ح.ا.تنهایی، 1401، دستگاه نظری گورویچ، نشر اندیشه احسان
متن پشت جلد
در جوامع همه گرایانه برنامه ایِ اتحادیه ای: برنامه ریزی از پایین بهبالا و در صورت بندیِ انجمنهای نامتمركز است که درآن مردم با نظارت لازم اهداف اجتماعی/اقتصادی خود را دنبال و با انجمنهای بالاتر هماهنگ میشوند؛ مانند هماهنگی میان انجمنهای محلی با انجمنهای شهری، ایالتی، و كشوری. مالکیت بهصورت اتحادیه ای است. راههای تولیدی به شوراهای نامتمرکز متعلق است. آرای گونهگون شوراهای اتحادیه ای و سندیکایی، نشانهای از دیالکتیک پرودنی و شبیه به نوعی ازجامعهی آنارشیستیِ کمونیستی، یا جامعهای اتحادیه ای/فدرالی است. سلسله مراتب قدرت در تمام شوراها ساختاری و بنابر دیالکتیک منتسکیویی/پرودنی/گورویچی/آرونی، قدرت هر شورا بازدارندهی قدرت دیگر شوراها وموجب تعادل درساختار قدرت میشود، تعادلی به نفع همه، و نه یك یا چند جناح قدرتمند.
باسرمن: انتقاد گورویچ از مرتن به نقطهای میرسد که او تجریدسازی کارکردگرایان را کارکرد واقعی یک مای مشخص میبیند. به دیگر سخن، آنها با هم مرتبط هستند. به این معنا کارکرد از نظر گورویچ با مفهوم نقش در معنای جمعیِ آن در جرج هربرت مید و پیروانش معنایی موازی دارند. وایتهد و مید، از پیشپردازان گورویچ بودند. کمتر میتوان به این نکته شک نمود که گورویچ تحت تاثیر مید بود، کسی که گورویچ وی را ستایش میکرد.
متن پشت جلد
در جوامع همه گرایانه برنامه ایِ اتحادیه ای: برنامه ریزی از پایین بهبالا و در صورت بندیِ انجمنهای نامتمركز است که درآن مردم با نظارت لازم اهداف اجتماعی/اقتصادی خود را دنبال و با انجمنهای بالاتر هماهنگ میشوند؛ مانند هماهنگی میان انجمنهای محلی با انجمنهای شهری، ایالتی، و كشوری. مالکیت بهصورت اتحادیه ای است. راههای تولیدی به شوراهای نامتمرکز متعلق است. آرای گونهگون شوراهای اتحادیه ای و سندیکایی، نشانهای از دیالکتیک پرودنی و شبیه به نوعی ازجامعهی آنارشیستیِ کمونیستی، یا جامعهای اتحادیه ای/فدرالی است. سلسله مراتب قدرت در تمام شوراها ساختاری و بنابر دیالکتیک منتسکیویی/پرودنی/گورویچی/آرونی، قدرت هر شورا بازدارندهی قدرت دیگر شوراها وموجب تعادل درساختار قدرت میشود، تعادلی به نفع همه، و نه یك یا چند جناح قدرتمند.
بالندیه: (ازنظر گورویچ) مثبت بودنِ جامعهشناسی از پوزیتیویسم برنمیخیزد، یعنی سیستمی ازپیش آماده، همانند دیگرسیستمها. این گام نیازمند تسلیم مطلق به تجربه است، آنچه دیالکتیک را به تجربه بسیار نزدیک میکند، این است که چارچوب ارجاع خود را پیوسته میشکند. تجربه گراییِ تند، نیازمند وفاداری بهتجربه، با هر قیمتِ ممکن است: یعنی ورود در فهم جهانیِ واقعیت اجتماعی. این ویژگیِ روششناختی، همان کاربرد منطقی فکر پدیدهی اجتماعی تام TSP است. جامعه شناسان، به جای پراکندگی و تجریدسازی، باید برای بازسازیِ کُل بکوشند: یعنی مردود دانستن قطعی تجربه گرایی جزئی، و نیز پدیدآوردن خلاقیت و ضرور کردن تفسیری پویا و خلّاق. هردویِ تجربه و دیالکتیک به آدمی چسبیدهاند، به هرچیزی که نشانگر کنش آدمیاست.
باسرمن: انتقاد گورویچ از مرتن به نقطهای میرسد که او تجریدسازی کارکردگرایان را کارکرد واقعی یک مای مشخص میبیند. به دیگر سخن، آنها با هم مرتبط هستند. به این معنا کارکرد از نظر گورویچ با مفهوم نقش در معنای جمعیِ آن در جرج هربرت مید و پیروانش معنایی موازی دارند. وایتهد و مید، از پیشپردازان گورویچ بودند. کمتر میتوان به این نکته شک نمود که گورویچ تحت تاثیر مید بود، کسی که گورویچ وی را ستایش میکرد.
نشر اندیشه احسان، تلفن دفتر فروش 66466002-021