آگاهی، شاخصی است در یک رویکرد دیالکتیکی، که میتواند با تمامی عناصر اجتماعی تاثیر متقابل داشته باشند. در جستار توسعه، شکل و ظاهر و سبک زندگی البته همیشه متناسب با آگاهی افراد نیست، فرد ممکن است در نقطهای از جهان به امکانات و شرایط زندگی مدرن دسترسی داشته باشد اما آگاهی او به اندازه توسعهی موجود در جامعه توسعه نیافته باشد، یعنی آگاهی به تناسب موقعیت جغرافیایی و زمانی در زیست جهان مردم رابطهای همفراخوان دارند،که گاه ممکن است آگاهی متناسب با نیازها و درک شرایط موجود جامعه اعم از سیاسی و اقتصادی و فرهنگی موجود نباشد، یعنی دیالکتیکی مفلوج یا جبرانی. بنابراین نمیتوان انتظار داشت انتخابها و مطالبات و تحلیلهای آدمی همیشه صحیح و درست باشد. این دیالکتیک جبرانی یا مفلوج آگاهی، باعث استفاده گروهی خاص در جهت منافع خود میگردد که منجر به،به هم ریزی توازن در جامعه میشود و گروههای خاص قدرت روزافزون پیدا خواهند کرد. مصداق مشخص این موضوع در تمام دنیا انتخابات است که با توجه به کیفیت و کمیت و آگاهی مردم، گروهها و احزاب متصل به ساختار اقتصاد و قدرت، از آن استفاده مینمایند. ح.ا.تنهایی معتقد است این عدم آگاهی در کشورهای توسعهیافته کژ کارکردی شده با دیالکتیکی ناهمکنش گرایانه است، یعنی دیالکتیک مفلوج یا جبرانی ،و این دیالکتیک آگاهی،کارکردی در سمت و سوی حاکمیت اقتصاد و قدرت به خود گرفته و هر آنچه را که حاکمیت میخواهد و به هر شکل که میخواهد در افکار عمومی میپراکند، مانند سازوکار صنعت فرهنگ در مفهوم فرانکفورتیِ آن. در کشورهای جهان سوم فرایند این صنعت فرهنگ، به دلیل ایستا و بسته بودن جامعه، بسیار شدیدتر و عمیق ترعمل میکند. موج افزایش کمی و کیفی ارتباطات و رسانهها میتواند فرصتی شود تا آگاهی و معرفت رهاشده افراد جامعه، به دیالکتیکی فعال بدل شود. به موازات این فرصتها، ساختار حاکمیت اقتصاد و قدرتموجود در جامعه نیز از این ابزار در جهت منافع خود استفاده میکند، اما خصوصیات و ویژگیهای فرایند توسعهی پایدار، که ویژهی جوامع مدرن و باز است، میتواند آدمی را به تنها راهکار و تنها راه برون رفت از این شرایط که همانا آگاهی جمعی و ایجاد فهم_مشترک و کنش_پیوسته است، رهنمون نماید.
درود💐
آگاهی، شاخصی است در یک رویکرد دیالکتیکی، که میتواند با تمامی عناصر اجتماعی تاثیر متقابل داشته باشند. در جستار توسعه، شکل و ظاهر و سبک زندگی البته همیشه متناسب با آگاهی افراد نیست، فرد ممکن است در نقطهای از جهان به امکانات و شرایط زندگی مدرن دسترسی داشته باشد اما آگاهی او به اندازه توسعهی موجود در جامعه توسعه نیافته باشد، یعنی آگاهی به تناسب موقعیت جغرافیایی و زمانی در زیست جهان مردم رابطهای همفراخوان دارند،که گاه ممکن است آگاهی متناسب با نیازها و درک شرایط موجود جامعه اعم از سیاسی و اقتصادی و فرهنگی موجود نباشد، یعنی دیالکتیکی مفلوج یا جبرانی. بنابراین نمیتوان انتظار داشت انتخابها و مطالبات و تحلیلهای آدمی همیشه صحیح و درست باشد. این دیالکتیک جبرانی یا مفلوج آگاهی، باعث استفاده گروهی خاص در جهت منافع خود میگردد که منجر به،به هم ریزی توازن در جامعه میشود و گروههای خاص قدرت روزافزون پیدا خواهند کرد. مصداق مشخص این موضوع در تمام دنیا انتخابات است که با توجه به کیفیت و کمیت و آگاهی مردم، گروهها و احزاب متصل به ساختار اقتصاد و قدرت، از آن استفاده مینمایند. ح.ا.تنهایی معتقد است این عدم آگاهی در کشورهای توسعهیافته کژ کارکردی شده با دیالکتیکی ناهمکنش گرایانه است، یعنی دیالکتیک مفلوج یا جبرانی ،و این دیالکتیک آگاهی،کارکردی در سمت و سوی حاکمیت اقتصاد و قدرت به خود گرفته و هر آنچه را که حاکمیت میخواهد و به هر شکل که میخواهد در افکار عمومی میپراکند، مانند سازوکار صنعت فرهنگ در مفهوم فرانکفورتیِ آن. در کشورهای جهان سوم فرایند این صنعت فرهنگ، به دلیل ایستا و بسته بودن جامعه، بسیار شدیدتر و عمیق ترعمل میکند. موج افزایش کمی و کیفی ارتباطات و رسانهها میتواند فرصتی شود تا آگاهی و معرفت رهاشده افراد جامعه، به دیالکتیکی فعال بدل شود. به موازات این فرصتها، ساختار حاکمیت اقتصاد و قدرتموجود در جامعه نیز از این ابزار در جهت منافع خود استفاده میکند، اما خصوصیات و ویژگیهای فرایند توسعهی پایدار، که ویژهی جوامع مدرن و باز است، میتواند آدمی را به تنها راهکار و تنها راه برون رفت از این شرایط که همانا آگاهی جمعی و ایجاد فهم_مشترک و کنش_پیوسته است، رهنمون نماید.
سید مجید خلیلی
برداشتی از کتاب جامعه شناسی تفسیری توسعه