زیست جهان اجتماعی در زندگی روزانه به روایت جامعهشناسی تفسیرگرایی آمریکایی
زیست جهان اجتماعی در زندگی روزانه
به روایت جامعهشناسی تفسیرگرایی آمریکایی
ح.ا.تنهایی
زمستان 88
بررسی واقعیت اجتماعی به روایت جامعهشناسی هر روزه و جامعهشناسی مردمفهم، گرچه واقعیت مسلم دوره مدرنیته درگذار شناخته شده است، اما باور به جامعهشناسی طبیعتگرایانه که از مفاهیم مجرد در رویکردهای کلان و انتزاعی پرهیخته است واقعیت طبیعی رخدادهای زندگی را با شیوه مطالعه مستقیم کمتر بررسی کرده است. در این مقاله، ضمن نگاهی انتقادی به قلمرو جامعهشناسی و مطالعه زمینه معرفتشناختی آن در دوران مدرنیته، مفهوم زیستجهان را با نگاهی به شعر معاصر ایرانی و به روایت تفسیرگرایی آمریکایی با رهبری هربرت بلومر مطالعه میشود.
بلومر[1] زیستجهان اجتماعی[2] را اُبژه یا عینی میداند که با معنایی مشترک پایهی پیوندهای اجتماعی در هر سطح از کنش پیوسته قرار میگیرد. ابژهها، اعیان یا پدیدههای موجود در زیستجهان در سه دسته کاملاً متفاوت دیده میشوند: اُبژههای فیزیکی مانند اشیاء پیرامون ما؛ ابژههای اجتماعی که صورتهایی از واقعیتهای اجتماعی هستند مانند نهادها یا تاریخ زندگی دورانهای بزرگ همچون عصر صنعتی در اروپای آغازین[3] و ابژههای مجرد مانند عشق.
بنابراین، زیستجهان اجتماعی که همان کنش پیوسته ]در نظام نظری[ بلومر است، واقعیتهای مردمی است که در لحظهلحظههای پیوند متقابل اجتماعی در اشکال متفاوت همکنشیهای اجتماعی و نمادی بروز میکند. بهطور طبیعی کنش پیوسته یا همکنشیهای اجتماعی و نمادی هم تاریخ کلان دورههای تاریخی جوامع و تمدنها و هم واقعیتهای اجتماعی روزمره را میسازد. مانند، رفتارهای عاطفی در حریم خصوصی یا عادات آشفته و بیمعنای انسان در تجربههای هر روزهی اجتماعی. برگردان معنای کنش پیوسته در زندگی هرروزه تصویری از زندگی اجتماعی است که فروغ در شعر “تولدی دیگر”[4] آن را سروده است؛ زندگی به مثابه همکنشی یا کنشهای پیوسته با نمادهایی که معرف رخدادهای هر روز زندگی آدمی است. رخدادهایی مانند:
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتناک دو هماغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بیمعنی میگوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
به دیگر سخن، واقعیتهای روزمره نه تنها بنا بر ویژگی دوران مدرنیتهی درگذار[5] که بنا بر ویژگی معرفتشناختی زندگی بشری[6] همیشه جلوههای مهم و حساسگری[7] را در مطالعات اجتماعی نشان میدهند. مانند این نماد در اُبژهی تضاد طبقاتی در جامعهشناسی تاریخی عصر حافظ، نیما و فروغ. نخست، نماد حساسگر موجود در نگرش کلان تاریخی حافظ را در این بیت نگاه کنید:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
و همین نماد ابُژهای در دوره و زبان نیمایی:
آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این امواج تند و تیره و غرّان که میدانید
و ابژهی شب و زمستان در نمادشناسی اشعار فروغ و اخوان:
ساعت چهار بار نواخت ...
امروز روز اول دیماه است ...
من سردم است و از گوشوارههای صدف بیزارم ...
یا:
و سرما سخت جانسوز است ... زمستان است ...
نگاه جامعهشناختی با هر دو رویکرد خرد وکلان همیشه روشنگران اجتماعی را بهخود مشغول کرده است. بنا بر معرفتشناسی دورههای تاریخی، زندگی در دوره مدرنیتهی درگذار ویژگیهای دوره جدیدی را به ما معرفی میکند که در دورههای پیشین جلوهای حساس در چشماندازهای نظری جامعهشناسان ایجاد کرده بود.[8]
با آغاز جامعهشناسی رسمی و حرفهای در دوره مدرنیته میانی، راهبرد کلان در جامعهشناسی رسمی شرط مهم و اجتناب ناپذیر معرفی شد، اما در دوره مدرنیتهی درگذار واقعیت اجتماعی و گفتمان تاریخی معرفت اجتماعی، بهویژه در آمریکا، ]جهت مطالعات و بررسیها را به سوی[ واقعیتهای کوچک و اجتنابناپذیر، روزمرگیها و واقعیتهای سمج و مقاوم[9] تغییر داد.[10] در آرای بسیاری از شارحان نظریههای جامعهشناسی توجه به فرایند واقعیتهای روزمره با درنظرگیری نسبیت تاریخی ]هنوز[ جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است. مانند شرحهای ریتزر، کرایب، گیدنز و برت.[11]
برآیند همبودگی در دوره مدرنیته میانی از منظر نظری انسجامگرایی و راهبرد کلان این باور را برای خوانندگان ایجاد کرد که جامعهشناسی تنها با معنای مطالعه راهبردی کلان ممکن است. بنابراین، گرایش به نظریه کنش برای مطالعه زندگی روزمره در واقعیتهای تاریخی و سیستمی رویکردی روانشناختی و نه جامعهشناختی تعبیر شد و در مقایسه با راهبرد کلان در پایگاهی دونتر سنجیده شد. یا نقد مخالفان به نظریه کنش. مانند، انتقادهای که ریتزر، کرایب و گیدنز به وبر و بلومر مطرح ميکنند. دیدگاه سیمل، مارکس و کولی، هر کدام با شیوه خودشان، برابرنهادی جدی در برابر این باور نامعرفتشناختی بهشمار میآید.[12]
براساس قوالب برآمده از گفتمان تاریخی معرفت اجتماعی، کنش متقابل اجتماعی در هر بخشی از زیستجهان تأثیرات ازپیش بناشدهای را برجای میگذارد و با ماندگاری فشار اجتماعی چارچوبِ کنش را برای نظم اجتماعی واقعیتهای اجتماعی بنا میکند. از آنجاکه حقیقت جهان زیست آدمی چیزی جز همکنشیهای گوناگون در زندگی واقعی و هرروزه نیست، تأثیر گفتمان تاریخی معرفت تابع گوهر پیشرونده[13] کنش نمادی[14] آدمی میشود که با توجه به گوهر عملگرایانه[15] کنش در بستر بزرگتر اجتماعی[16] در تئوری بلومر معرف بخش تازگی[17] در زندگی خردوکلان انسان است؛[18] شرحی بر مبنای قضیه سوم در هستیشناسی هربرت بلومر.
به این ترتیب، بهکارگیری راهبرد خرد و هر روزی ضرورتی تاریخی و واقعیتی اجتنابناپذیر در تاریخ جامعهشناسی نظری است که نپرداختن به آن غفلتی جبرانناپذیر است. بهنظر میرسد فضیلت و برتری راهبرد کلان تنها از کجفهمی شارحان نظریههای جامعهشناسی از قواعد معرفتشناسی گسترش جامعهشناسی برخاسته باشد که بهصورتی واگیرانه در میان جامعهشناسان جدیدتر رشد کرده است.
بهنظر نگارنده، گرایش به راهبرد کلان به معنای نادیده گرفتن مشکلات اجتماعی خردهفرهنگها است و به دلیل گرایش به محافظهکاری و ایستانگری نظری جامعهشناسان و گونهای از گرایشهای ایدهالیستی در روششناسی نظری شارحان است. این نشاندهنده غفلت از هنگامههای ضروری در تاریخ جامعهشناسی است که گوهر معرفتشناسی دورههای تاریخی را میسازد. بنابراین، رویکرد انتزاعی کلان در دوره اخیر مدرنیته تنها به معنای پایفشاری بر نگاهی ارتجاعی و میرا در بستر تاریخی یا پاسخگویی به نیازهای حاکمیتهایی سیاسی است که کوچکترین نگاهی به واقعیتهای خردهفرهنگها ندارند.[19]
پیتر برگر و تومس لوکمن (1375) با گرایشی دورکهیمی_ وبری و کنش متقابلگرایی نمادی از واقعیتهای اجتماعی بهعنوان واقعیتهای سرسخت سخن میگویند که واقعیت اینجایی و کنونی زندگی کنشگران را در زمانی تاریخی و فرایندی گامبهگام نشان میدهد. واقعیتی تمام عیار و بزرگ[20] با دیالکتیک کنش چهرهبهچهره که هم در معنای تاریخی و هم در معنای زندگی هرروزه تعریف میشود.
سرچشمهها
برگر، پیتر؛ لوکمن، توماس 1375. ساخت اجتماعی واقعیت: رسالهای در جامعهشناسی شناخت، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: علمیوفرهنگی.
ــــــــــ، 1392. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد یکم، جامعهشناسي نظری، ویرایش و چاپ چهارم، تهران: بهمنبرنا.
Berger, Peter and Luchmann, Thomas, 1966. The Social Construction of Reality: A Treatise on the Sociology of Knowledge, Garden City, N.Y.: Doubleday.
Blumer George Herbert, 1969. Symbolic Interactionism: Perspective and Method, N.J.: Prentice-Hall Inc., Inc.
Blumer G. Herbert, 1975-8. Interviews and Teaching Courses , at USIU.
Blumer G. Herbert, 1990. Industrialization as an Agent of Social Change: a critical analysis, edited with an introduction by David R. Maines and Thomas L. Morrione, New York: Aldine de Gruyter
زیست جهان اجتماعی در زندگی روزانه
به روایت جامعهشناسی تفسیرگرایی آمریکایی
ح.ا.تنهایی
زمستان 88
بررسی واقعیت اجتماعی به روایت جامعهشناسی هر روزه و جامعهشناسی مردمفهم، گرچه واقعیت مسلم دوره مدرنیته درگذار شناخته شده است، اما باور به جامعهشناسی طبیعتگرایانه که از مفاهیم مجرد در رویکردهای کلان و انتزاعی پرهیخته است واقعیت طبیعی رخدادهای زندگی را با شیوه مطالعه مستقیم کمتر بررسی کرده است. در این مقاله، ضمن نگاهی انتقادی به قلمرو جامعهشناسی و مطالعه زمینه معرفتشناختی آن در دوران مدرنیته، مفهوم زیستجهان را با نگاهی به شعر معاصر ایرانی و به روایت تفسیرگرایی آمریکایی با رهبری هربرت بلومر مطالعه میشود.
بلومر[1] زیستجهان اجتماعی[2] را اُبژه یا عینی میداند که با معنایی مشترک پایهی پیوندهای اجتماعی در هر سطح از کنش پیوسته قرار میگیرد. ابژهها، اعیان یا پدیدههای موجود در زیستجهان در سه دسته کاملاً متفاوت دیده میشوند: اُبژههای فیزیکی مانند اشیاء پیرامون ما؛ ابژههای اجتماعی که صورتهایی از واقعیتهای اجتماعی هستند مانند نهادها یا تاریخ زندگی دورانهای بزرگ همچون عصر صنعتی در اروپای آغازین[3] و ابژههای مجرد مانند عشق.
بنابراین، زیستجهان اجتماعی که همان کنش پیوسته ]در نظام نظری[ بلومر است، واقعیتهای مردمی است که در لحظهلحظههای پیوند متقابل اجتماعی در اشکال متفاوت همکنشیهای اجتماعی و نمادی بروز میکند. بهطور طبیعی کنش پیوسته یا همکنشیهای اجتماعی و نمادی هم تاریخ کلان دورههای تاریخی جوامع و تمدنها و هم واقعیتهای اجتماعی روزمره را میسازد. مانند، رفتارهای عاطفی در حریم خصوصی یا عادات آشفته و بیمعنای انسان در تجربههای هر روزهی اجتماعی. برگردان معنای کنش پیوسته در زندگی هرروزه تصویری از زندگی اجتماعی است که فروغ در شعر “تولدی دیگر”[4] آن را سروده است؛ زندگی به مثابه همکنشی یا کنشهای پیوسته با نمادهایی که معرف رخدادهای هر روز زندگی آدمی است. رخدادهایی مانند:
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتناک دو هماغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بیمعنی میگوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
به دیگر سخن، واقعیتهای روزمره نه تنها بنا بر ویژگی دوران مدرنیتهی درگذار[5] که بنا بر ویژگی معرفتشناختی زندگی بشری[6] همیشه جلوههای مهم و حساسگری[7] را در مطالعات اجتماعی نشان میدهند. مانند این نماد در اُبژهی تضاد طبقاتی در جامعهشناسی تاریخی عصر حافظ، نیما و فروغ. نخست، نماد حساسگر موجود در نگرش کلان تاریخی حافظ را در این بیت نگاه کنید:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
و همین نماد ابُژهای در دوره و زبان نیمایی:
آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این امواج تند و تیره و غرّان که میدانید
و ابژهی شب و زمستان در نمادشناسی اشعار فروغ و اخوان:
ساعت چهار بار نواخت ...
امروز روز اول دیماه است ...
من سردم است و از گوشوارههای صدف بیزارم ...
یا:
و سرما سخت جانسوز است ... زمستان است ...
نگاه جامعهشناختی با هر دو رویکرد خرد وکلان همیشه روشنگران اجتماعی را بهخود مشغول کرده است. بنا بر معرفتشناسی دورههای تاریخی، زندگی در دوره مدرنیتهی درگذار ویژگیهای دوره جدیدی را به ما معرفی میکند که در دورههای پیشین جلوهای حساس در چشماندازهای نظری جامعهشناسان ایجاد کرده بود.[8]
با آغاز جامعهشناسی رسمی و حرفهای در دوره مدرنیته میانی، راهبرد کلان در جامعهشناسی رسمی شرط مهم و اجتناب ناپذیر معرفی شد، اما در دوره مدرنیتهی درگذار واقعیت اجتماعی و گفتمان تاریخی معرفت اجتماعی، بهویژه در آمریکا، ]جهت مطالعات و بررسیها را به سوی[ واقعیتهای کوچک و اجتنابناپذیر، روزمرگیها و واقعیتهای سمج و مقاوم[9] تغییر داد.[10] در آرای بسیاری از شارحان نظریههای جامعهشناسی توجه به فرایند واقعیتهای روزمره با درنظرگیری نسبیت تاریخی ]هنوز[ جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است. مانند شرحهای ریتزر، کرایب، گیدنز و برت.[11]
برآیند همبودگی در دوره مدرنیته میانی از منظر نظری انسجامگرایی و راهبرد کلان این باور را برای خوانندگان ایجاد کرد که جامعهشناسی تنها با معنای مطالعه راهبردی کلان ممکن است. بنابراین، گرایش به نظریه کنش برای مطالعه زندگی روزمره در واقعیتهای تاریخی و سیستمی رویکردی روانشناختی و نه جامعهشناختی تعبیر شد و در مقایسه با راهبرد کلان در پایگاهی دونتر سنجیده شد. یا نقد مخالفان به نظریه کنش. مانند، انتقادهای که ریتزر، کرایب و گیدنز به وبر و بلومر مطرح ميکنند. دیدگاه سیمل، مارکس و کولی، هر کدام با شیوه خودشان، برابرنهادی جدی در برابر این باور نامعرفتشناختی بهشمار میآید.[12]
براساس قوالب برآمده از گفتمان تاریخی معرفت اجتماعی، کنش متقابل اجتماعی در هر بخشی از زیستجهان تأثیرات ازپیش بناشدهای را برجای میگذارد و با ماندگاری فشار اجتماعی چارچوبِ کنش را برای نظم اجتماعی واقعیتهای اجتماعی بنا میکند. از آنجاکه حقیقت جهان زیست آدمی چیزی جز همکنشیهای گوناگون در زندگی واقعی و هرروزه نیست، تأثیر گفتمان تاریخی معرفت تابع گوهر پیشرونده[13] کنش نمادی[14] آدمی میشود که با توجه به گوهر عملگرایانه[15] کنش در بستر بزرگتر اجتماعی[16] در تئوری بلومر معرف بخش تازگی[17] در زندگی خردوکلان انسان است؛[18] شرحی بر مبنای قضیه سوم در هستیشناسی هربرت بلومر.
به این ترتیب، بهکارگیری راهبرد خرد و هر روزی ضرورتی تاریخی و واقعیتی اجتنابناپذیر در تاریخ جامعهشناسی نظری است که نپرداختن به آن غفلتی جبرانناپذیر است. بهنظر میرسد فضیلت و برتری راهبرد کلان تنها از کجفهمی شارحان نظریههای جامعهشناسی از قواعد معرفتشناسی گسترش جامعهشناسی برخاسته باشد که بهصورتی واگیرانه در میان جامعهشناسان جدیدتر رشد کرده است.
بهنظر نگارنده، گرایش به راهبرد کلان به معنای نادیده گرفتن مشکلات اجتماعی خردهفرهنگها است و به دلیل گرایش به محافظهکاری و ایستانگری نظری جامعهشناسان و گونهای از گرایشهای ایدهالیستی در روششناسی نظری شارحان است. این نشاندهنده غفلت از هنگامههای ضروری در تاریخ جامعهشناسی است که گوهر معرفتشناسی دورههای تاریخی را میسازد. بنابراین، رویکرد انتزاعی کلان در دوره اخیر مدرنیته تنها به معنای پایفشاری بر نگاهی ارتجاعی و میرا در بستر تاریخی یا پاسخگویی به نیازهای حاکمیتهایی سیاسی است که کوچکترین نگاهی به واقعیتهای خردهفرهنگها ندارند.[19]
پیتر برگر و تومس لوکمن (1375) با گرایشی دورکهیمی_ وبری و کنش متقابلگرایی نمادی از واقعیتهای اجتماعی بهعنوان واقعیتهای سرسخت سخن میگویند که واقعیت اینجایی و کنونی زندگی کنشگران را در زمانی تاریخی و فرایندی گامبهگام نشان میدهد. واقعیتی تمام عیار و بزرگ[20] با دیالکتیک کنش چهرهبهچهره که هم در معنای تاریخی و هم در معنای زندگی هرروزه تعریف میشود.
سرچشمهها
برگر، پیتر؛ لوکمن، توماس 1375. ساخت اجتماعی واقعیت: رسالهای در جامعهشناسی شناخت، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: علمیوفرهنگی.
تنهایی، ح.ا. 1388. هربرت بلومر و کنش متقابلگرایی نمادی، تهران: بهمنبرنا.
ــــــــــ، 1388. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد پنجم، جامعهشناسي پيشقراول در غرب جديد، تهران: بهمنبرنا.
ــــــــــ، 1391 الف. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد چهارم، جامعهشناسی معرفت و معرفتشناسی نظریه، تهران: بهمنبرنا.
ــــــــــ، 1391 ب. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد ششم، بازشناسی تحلیلی نظریههای مدرن جامعهشناسی، مدرنیته میانی (بنیانگزاران)، تهران: علم.
ــــــــــ، 1391. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد هفتم، بازشناسی تحلیلی نظریههای مدرن جامعهشناسی، مدرنیته درگذار (نسل دوم)، تهران: علم.
ــــــــــ، 1392. تخيل جامعهشناختي در بستر تاريخ، جلد یکم، جامعهشناسي نظری، ویرایش و چاپ چهارم، تهران: بهمنبرنا.
Berger, Peter and Luchmann, Thomas, 1966. The Social Construction of Reality: A Treatise on the Sociology of Knowledge, Garden City, N.Y.: Doubleday.
Blumer George Herbert, 1969. Symbolic Interactionism: Perspective and Method, N.J.: Prentice-Hall Inc., Inc.
Blumer G. Herbert, 1975-8. Interviews and Teaching Courses , at USIU.
Blumer G. Herbert, 1990. Industrialization as an Agent of Social Change: a critical analysis, edited with an introduction by David R. Maines and Thomas L. Morrione, New York: Aldine de Gruyter
[1]. Blumer, 1969
[2]. life world
[3]. Blumer, 1990
[4]. فروغ فرخزاد، 1348.
[5]. تنهایی، پاییز 1391
. [6]تنهایی، بهار 1391
[7]. sensitizing
[8]. تنهایی، پاییز 1391
[9]. obdurate social structure
[10]. ر.ک. تنهایی، بهار 1391 الف، فصل نهم و دهم؛ تنهایی، پاییز 1391، پیشگفتار
.[11] تنهایی، پاییز 1392، چاپ و ویرایش چهارم.
[12]. ر.ک. تنهایی، بهار 1391ب؛ تنهایی، پاییز 1392، چاپ چهارم، فصل نهم و دوازدهم.
[13]. ongoing process
[14]. symbolic action
[15]. pragmatistic
[16]. larger social process
[17]. novelty
شرحی بر مبنای قضیه سوم در هستیشناسی هربرت بلومر که از نظریه وایتهد برآمده است.
[18]. تنهایی، پاییز 1391، فصل دوازدهم، لوازم روششناسی کلان
[19]. تنهایی، بهار 1390، فصول 14-9
[20]. paramount reality